ارسال شده در شنبه 2 دی 1391برچسب:, - 6:34
کوچک که بودم،
کشتي هايم که غرق مي شد،
سريع برگي از دفتر مشقم مي کندم و دوباره يکي عين آن را مي ساختم.
حالا ولي،
روزهاست که کشتي هايم غرق شده و تنها،
در حسرت آنم،
که چرا ديگر دفتر مشقي ندارم؟
نظرات شما عزیزان:
گلم یه دفتر مشق برات بخرم
.gif)
.gif)
گلم یه دفتر مشق برات بخرم
.gif)
.gif)
.gif)
ممنون
خوشحالم که صبحم رو با یه جمله ی ناب شروع کردم
دستهایم را توی ایستگاه قطار جا گذاشتم و آمدم
گفتم اگر آمدی کسی باشد که برایت دستمال ابریشمی با گلهای سرخ تکان بدهد.
این جاده ها و خیابان ها هم که تمام نمی شوند.هر چه بیشتر می روی کمتر می رسی
انگار این جاده ها از دل زمین می جوشند و می آیند بیرون......
و چه عادت بدی است نرسیدن......